آیا ما مستعمره گینه بیسائو و سومالی هستیم؟
خیلی ها و بخصوص اصلاح طلبان بر این عقیده اند که نظام جمهوری اسلامی از آغاز تاکنون برای حفظ جبهه مقاومت در برابر غرب و بخصوص آمریکا و صهیونیست های مفسد ، ناچار شده است به کشورهای قدرتمند دیگری ؛ که در راس آنها روسیه و چین کمونیست هستند باج بدهد. از این مقدمه به این سوال می رسند که بهتر نیست باجی را که به کشورهای دسته دوم می دهیم را مستقیما به کدخدا بدهیم که دچار این مشکلات و تحریمها نشویم؟
طرفداران این نظریه به صورت وسیع در شبکه های اجتماعی اصل استقلال نظام اسلامی را نیز با همین استدلال زیر سوال می برند و ما را وابسته به این دو کشور – به خصوص روسیه – می دانند و ادعای استقلال را یک لاف و ژست سیاسی فریبنده می دانند و بصورت عجیبی در مناسبتهای خاصی مثل سیزده آبان در صدد القای این مسئله هستند که اگر نمی توانند شعار مرگ بر آمریکا را حذف یا تلطیف کنند با یادآوری جنایتها و قراردهای ننگین گلستان و ترکمنچای مرگ بر روسیه را هم به شعارها اضافه کنند.
در اینکه جنایتها و دشمنیهای روسیه - بخصوص در عهد قاجار- فراموش نشدنی هستند شکی نیست و کسی هم نمی خواهد آنها را از یاد ملت ببرد.اما عقل سلیم حکم می کند اهمیت را به دشمنی های آشکار زمان حال بدهیم و بی مورد برای خود دشمن جدید درست نکنیم. چه اینکه با این قبیل استدلالها کل نظم جهانی به هم می خورد و هر کشوری می تواند با یادآوری جنگهای گذشته برای خودش دشمن تراشی کند. همین هند می تواند برای جنگها و لشکرکشیهای نادرشاه از ما غرامت مطالبه کند و ما را دشمن خود بداند و ...
استقلال نظام اسلامی چیزی واضح و پذیرفته شده در دنیای امروز است و این شبهات هم با اهداف مغرضانه خاصی دنبال می شوند. به واقع ما در نظام تصمیم گیریهای سیاسی داخلی و منطقه ای و بین اللملی هیچگونه وابستگی به هیچ کشوری و از جمله چین و روسیه نداریم و این دو کشور در حقیقت در این شرایط سخت و تحریم ، برای خود بازار پرسود و کم رقابتی را پیدا کرده اند که می توانند اجناس و کالاها و خدماتشان را به قیمتهای بالاتر از عرف بین الملل به ما بفروشند و این بسیار متفاوت است با اینکه ما استقلال نداشته باشیم.
فرض کنید کالا یا خدماتی را که ما ناچارا به قیمتهای گرانتری از روسیه و چین می خریم را می توانستیم از کشوری مثل گینه بیسائو و سومالی بخریم و آنها نیز با علم به تحریم و موقعیت ویژه ما کالایشان را دولا پهنا حساب کنند.چیزی که مشابه ش را الان هندوستان با فروش اجباری بعضی کالاهایش در قبال پول نفت به ما تحمیل می کند .آیا می توان از اینها نتیجه گیری کرد ما در نظام سیاسی کشور وابسته و مستعمره گینه بیسائو و سومالی و هندوستان هستیم؟
اینها در واقع فرصت طلبانی هستند که از وضعیت خاص کشور ما دارند به سود خود استفاده های سوء و کمی ناجوانمردانه می کنند و البته این در حافظه ملت ما ثبت خواهد شد.البته که این دوران دائمی نیست و بالاخره روزی ورق برمی گردد و ان شاءالله آنها نیازمند ما خواهند شد.
به داستانی اشاره می کنم که در زمان جنگ احزاب برای مسلمانان اتفاق افتاد که آن محاصره نظامی اقتصادی بی شباهت به وضعیت تحریم و محاصره اقتصادی ما در زمان فعلی نیست و عملکرد پیامبر در گسستن اتحاد دشمنان در آن جنگ می تواند الگوی خوبی برای تصمیم گیری های مسئولان ما باشد.
با طولانی شدن محاصره و ادامه فشار بر مسلمانان در جنگ احزاب، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کوشید با بهرهگیری از ناهمگونی سپاه دشمن، در صفوف آنان رخنه پدید آورد. بدین منظور در نخستین گام، با توجه به انگیزههای اقتصادی طایفه به آنان پیشنهاد کرد که با دریافت یک سوم محصول خرمای مدینه، از همراهی با احزاب دست کشند. غطفان نخست به طمع بهایی بیشتر، از پذیرش این پیشنهاد سر باز زدند و چون پس از قدری درنگ بدان رضایت دادند ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از مشورت با بزرگان مدینه و مخالفت آنان، از پیشنهاد خویش چشم پوشید.
نیز پیامبر از نعیم بن مسعود از تیره بنیاشجع که با دشمن ارتباط داشت، برای تفرقهافکنی میان یهود و مشرکان بهره برد. به گزارش موسی بن عقبه، ایشان که میدانست نعیم برای احزاب خبر میبرد، کارهای بنیقریظه را هماهنگ با نقشه مسلمانان ضدّ قریش و انگیزه آنان از این کارها را دستیابی به غنیمتهای بنینضیر دانست. نعیم با انتقال این سخن به قریش، مشرکان را در اعتماد به بنیقریظه دچار تردید کرد؛ به ویژه آن که بنیقریظه از پیشنهاد قریش برای حمله به مسلمانان در روز شنبه، به بهانه تقدس آن روز، سر باز زده بودند. مشرکان این کار آنان را نشانه همدل نبودنشان دانستند
درست است که پیشنهاد پیامبر درباره دادن یک سوم محصول خرما نهایتا انجام نگرفت اما همین که پیامبر این کار را مجاز دانسته است و بعنوان یک تاکتیک جنگی پیشنهاد داده است نشان از عقلایی بودن تصمیم دارد. آیا می توان به پیامبر خرده گرفت که شما که می خواستید به یک قبیله کوچک باج بدهید چرا آن باج را به خود سران قریش و کدخداهای آن روز ندادید و با فرض انجام آن کار آیا می توان پیامبر را مستقل ندانست و آن را وابسته قبیله غطفان معرفی کرد؟
اگر ما بتوانیم به هر شکل در اجماع 1+5 خلل ایجاد کنیم – مثلا با قرارداهای اقتصادی برای امثال چین و روسیه و حتی فرانسه ای که این روزها سوار خر شیطان شده – و بعضی فعالیتها که دشمنی و تضاد را بین آنها ایجاد کنیم از نظر منطق اسلام و سنت پیامبر راه غلطی را در پیش نگرفته ایم.
اینها را می توان جزو تاکتیک هایی به حساب آورد که تحت نام نرمش قهرمانانه قابل دفاع هستند.حتی می توان با بهبود روابط با بعضی کشورهای عرب حاشیه خلیج که گمان می کنند حل و فصل مسئله هسته ای ایران و آمریکا می تواند امنیت آنها را به خطر بیندازد کاری کرد که اینقدر آمریکا را تحریک به دشمنی با ایران نکنند. البته ممکن است جاهای تهدید هم لازم باشد. تهدید غیر مستقیم عربستان که شمشیر را از رو کشیده و دارد برای تحریک حمله آمریکا به ایران دلار نفتی خرج می کند و یادآوری این مطلب که بالاخره روز ی آمریکا از این منطقه می رود و ایران قدرتمند می ماند و عربستان بدون ارباب . ترساندن سعودیها با یادآوری مکرر سرنوشت شاه سابق خودمان و صدام و قذافی و مبارک و بقیه همپیمانان آمریکا و بالعکس وضعیت سوریه و پشت گرمیش به ایران را. شاهان سعودی به حفظ جان کثیفشان خیلی اهمیت می دهند. آنها بهتر است بدانند اسدی که به ایران اعتماد کرده اگر سوریه هم سقوط کند حداقل جان خودش و خانواده اش با پناهنده شدن به ایران محفوط است اما مزدوران آمریکا وقتی تاریخ مصرفشان تمام شد حتی آمریکا به کشورهای دیگر هم اجازه نمی دهد آنها را به عنوان پناهنده بپذیرند. اینها را باید به طرق مختلف و از طریق دوست و دشمن مدام در گوششان خواند. عربستان بخصوص در این اواخر تا حدی فهمیده که آمریکا خیلی قابل اطمینان نیست و همین فهم اندک هم کمک خوبی برای القای شکاف بین آنها خواهد کرد.
در آخر باز تاکید می کنم که طبق وعده ها و سنتهای الهی پیروزی با ملتیست که در راه خداوند و حق خویش مقاومت می کند و البته که این دوران سخت دائمی نیست و روزی ورق به سود ما برخواهد گشت. این فرصت طلبی های ناجوانمردانه بعضی کشورها را نیز در زمانی نزدیک جبران خواهیم کرد ، ان شاءالله.
منبع داستان ذکر شده در جنگ احزاب: http://hajj.ir/14/42422
- ۴ نظر
- ۳۰ آبان ۹۲ ، ۰۲:۳۷